ویانا جونویانا جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

وی وی

دومین قسمت سفر نوروزی

عزیزم در ادامه سفرمون به به خرم آباد رفتیم و چند روز اونجا بودیم و دید و بازدیدا انجام شد و بعدش هم به کرمانشاه رفتیم و اونجا هم چندروز موندیم و اونجا هم رفتیم عید دیدنیه فامیلهای باباییت و دوباره برگشتیم خرم آباد و سیزده بدر هم خرم آباد بودیم  تا ساعت سه و نیم موندیم و بعدش بارون شروع شد و رفتیم خونه ولی کلا روز خوبی بود و تا 15 فروردین اونجا بودیم و بعدش برگشتیم اهواز خونه خودمون تو این مدت با اینکه سرما خورده بودی و داشتی دندون در می اوردی خیلی خوب بودی و بغل همه میرفتی و برا همه میخندیدی و همه دوستت داشتن مخصوصا با یاسمن و تینا و علیرضا که همش  باهاشون بازی میکردی و خوشحال بودی و به  شلوغی عادت کرده بودی طوریکه ...
27 فروردين 1393

تبریک سال نو

      اولین عید دخمل گلم پیشاپیش مبارک     سال نو پیشاپیش مبارک           مبارک باشد این سال و همه سال ...
23 اسفند 1392

هفت ماهگیه نازگلمون و سالگرد ازدواجمون مبارککککککککک

دختر عزیزتر از جونم هفت ماهگیت مبارک البنه یه روز زودتر بهت تبریک میگم چون سرم خیلی شلوغه و قراره داییت اینا هم بیان خونمون بعدش هم باهم میریم خرم آباد گفتم شاید تا چند وقت نتونم بیام وبلاگتو آپ کنم  امسال اولین عیدیه که پیشمونی و با وجود تو مطمئنا خیلی بهمون خوش میگذره 7ماهه که با بودن کنار تو بهترین روزا رو گذروندیم و البته 7 ماهگیت مصادفه با سالگرد ازدواج منو بابایی که خوشحالیمو دوچندان کرده قربون بشم من اندر احوالاتت بگم که خیلی بامزه و شیطون شدی و یه جا بند نمیشی و به همه خونه سر میزنی و صد البته که خرابکاری میکنی از کارای جدید بگم: -چند روزه تو روروئک میزارمت و این باعث شده خرابکاریات بیشتر بشه و همه چیزو به هم ...
23 اسفند 1392

این روزای ویانا کوچولو در شش ماهگی

نازگل مامان سلام قربون شکلت بشم از وقتی اومدی با کارات و شیطونیات به زندگیمون روح تازه ای دادی و با وجود تو خوشبختیهام تکمیل شده ویانای من یه حرکت خوشگل انجام میدی که هنوز موفق نشدم ازت عکس بگیرم اینه که به پهلو وایمیستی و برامون میخندی و این کارو خیلی بامزه انجام میدی دو تا دندون پایینی که دیگه کامل درومده و گازای وحشتناکی میگیری یاد گرفتی چونمو میکنی تو دهنتو فشار میدی که واقعا دردم میاد وقتی هم میخندی دندونات مشخص میشه که خیلی ناز میشی خوشگل مامان اینم بگم خیلی دوست داشتم برات جشن دندونی میگرفتم ولی اینجا دست تنهام و نشد برات جشن بگیرم ببخشید دخمل گلم ایشالا یه جور دیگه جبران میکنم البته اینم بگم مادرجونا(هم مامان من و هم مامان...
12 اسفند 1392

شش ماهگی و اولین مرواریدت مبارک گل مامان

عزیزم نفسم شش ماهگیت مبارک شش ماهه که اومدی پیشمون و زندگیمون رو پر از شادی کردی دوست داریم عزیز دلم تو این ماه چندتا اتفاق خوب برات افتاد یکی اینکه اولین دندونتو در تاریخ 92/11/23 دراوردی مبارکت باشه عزیزم نمیدونم چطور متوجه نشده بودیم داری دندون درمیاری آخه مثل همیشه دخمل خوبی بودی و اذیت نکردی همیشه لثه هاتو نگاه میکردم ولی متوجه نشده بودم تا یه روز داشتم به لثه هات نگاه میکردم دیدم سفید شده گفتم نکنه داری دندون درمیاری دست زدم دیدم یکی از دندونات درومده و تیزیشو حس کردم بعدی هم داره درمیاد خیلی خوشحال شدم که بدون درد و ناراحتی دندونت درومده مامان فدات بشه دخمل گلم اتفاق بعدی اینکه دیگه راحت سینه خیز میری وقتی چشمت بیفته به چیزی و خوش...
28 بهمن 1392

روزهایی از 5 ماهگی

ویانا جونم بدون هیچ توضیحی میگم عاشقتم عزیز دلم اندر احوالات 5 ماهگیت اینه که هرروز داری شیطون تر میشی هنوز سینه خیز رفتنو یاد نگرفتی ولی داری تلاش میکنی که بری با این وجود کل خونه رو میچرخی و دیگه یه جا بند نمیشی و یاد گرفتی بری بغل کس دیگه وقتی میری بغل بابات دیگه بغل من نمیای بابات هم کلی ذوق میکنه برا این کارت از آواز خوندنت بگم که حسابی حرفه ای شدی و برامون همش آواز میخوی البته جیغ زدنت هم دست کمی از آواز خوندنت نداره عاشق بازی کردن شدی و همش دوست داری باهات بازی کنم  دالی بازی رو خیلی دوست داری و عاشق آهنگ کارتون باب اسفنجی هستی اینم چندتا عکس خوشگل از دخمل گلم       همی...
13 بهمن 1392

5ماهگیت مبارک جوجوی مامان

    ویانا کوچولوی من 5 ماهگیت مبارک عشق مامان 5 ماهه که شب و روز کنارمی و روزو با تو شروع میکنم و شبو با تو پایان میدم  دوست دارم عشق مامان دخمل عزیزم خداروشکر وزنت هم نرماله الان 8 کیلو و صد گرم شدی ولی نمیدونم چرا تپلی نیستی اشکال نداره عزیزم به جاش خداروشکر سالمی ولی هرکی میبینتت لپاتو میکشه و بهت میگه تپلی ولی من فکر نمیکنم تپل باشی  و خیلی شیرین شدی هرکسیو میبینی براش میخندی و کلا دخمل خوش اخلاقی هستی عزیز مامانی از وقتی جنسیتتو فهمیدیم بابات دخمل صدات میکرد تا الانم که 5 ماهته به همین اسم صدات میکنه طوریکه همه دوستا و آشناها بهت میگن دخمل و هرکی احوالتو میپرسه میگه دخمل خوبه و هروقت بهت میگیم دخمل روتو برمیگردونی ولی وقت...
26 دی 1392

روزهایی از 4 ماهگی

عزیز دلم 4 ماهه که وارد زندگیمون شدی و شادیه تازه ای به زندگیمون بخشیدی و دارم از لحظه به لحظه با تو بودن لذت میبرم و هرروز دارم از شیرینیه با هم بودنمون لذت میبرم عاشقتم عزیزم اینم عکست وقتی که روبه شکم میشی بعضی وقتا متفکرانه به جایی خیره میشی قربون فکرت بشم من آخه چی تو اون مغز کوچولوت میگذره    ویانا سخت مشغول درس خوندنه آخه فصل امتحاناته امتحاناش شروع شده با باباش با هم درس میخونن    عروسکو ببین از دخملی بزرگتره دخمل کوچولوی من      ویانا جون در برفها وقتی بردیمت تو برف کلی ذوق کرده بودی و همش میخندیدی مثل بابات عاشق برفی     ...
19 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به وی وی می باشد