ویانا جونویانا جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

وی وی

این روزای ویانا کوچولو در شش ماهگی

1392/12/12 0:54
نویسنده : مامانی
714 بازدید
اشتراک گذاری

نازگل مامان سلامماچ

قربون شکلت بشم از وقتی اومدی با کارات و شیطونیات به زندگیمون روح تازه ای دادی و با وجود تو خوشبختیهام تکمیل شده قلبقلب

ویانای من یه حرکت خوشگل انجام میدی که هنوز موفق نشدم ازت عکس بگیرم اینه که به پهلو وایمیستی و برامون میخندی و این کارو خیلی بامزه انجام میدی

دو تا دندون پایینی که دیگه کامل درومده و گازای وحشتناکی میگیری یاد گرفتی چونمو میکنی تو دهنتو فشار میدی که واقعا دردم میاد وقتی هم میخندی دندونات مشخص میشه که خیلی ناز میشی خوشگل مامان اینم بگم خیلی دوست داشتم برات جشن دندونی میگرفتم ولی اینجا دست تنهام و نشد برات جشن بگیرم ببخشید دخمل گلم ایشالا یه جور دیگه جبران میکنمخجالت البته اینم بگم مادرجونا(هم مامان من و هم مامان بابایی)هردو برات آش دندونی درست کردن دستشون درد نکنه

دخمل گلم مامان تو این ماه چیزای جدیدی یاد گرفته مثلا تنهایی حمومت میکنه و بالاخره موفق شد ناخناتو خودش کوتاه کنه آخه تا حالا باباییت این کارا رو میکرد و خودمون دوتایی با هم بیرون رفتیم

خیلی دوست دارم برات گل سر بزنم وقتی موهات به اندازه ای شده که میشه گل سر بزنم حالا میترسم برات بزنم چون دست میبری تو موهاتو درش میاری و میزاریش تو دهنت چند روز پیش به موقع فهمیدم چون گل سرتو از رو موهات دراورده بودی و گلشو جدا کرده بودی و تو دهنت بود وقتی دیدمت خواستم سکته رو بزنم به خیر گذشت .دیروزم رفته بودیم بیرون یه دفعه چیزیو پرت کردی میبینم یه خانمه گل سرتو اورده میگه از تو دهنش دراورد و انداختش زمین از دست این دخمل شیطون من چیکار کنم قهر

اینم بگم بابات همچنان مخالف سوراخ کردن گوشاته میگه هروقت دخملم اونقدر بزرگ شد که خودش بگه گوشامو سوراخ کنید اون موقع رضایت میدم آخه قبل از اینکه دنیا بیای یه گوشواره خوشگل برات خریدم ولی چه فایدهچشمک

جونم برات بگه تو چند روز گذشته مادرجون اینا (مامان خودم)خونمون بودن و حسابی خوش گذشت ولی رفتن و ما تنها شدیمنگران خودت میدونی به خاطر کار بابا  ما تنها تو اهواز زندگی میکنیم و هم از خانواده منو هم از خانواده بابا دوریم  و برامون سخته دعا کم کارای انتقالیه بابا درست بشه که بتونیم برگردیم

عزیزم تو این چند سال که منو بابا با هم ازدواج کردیم هرسال موقع سال تحویل تو خرم آباد پیش خانواده من بودیم و خیلی خوش گذشته و همه خاله ها و دایی ها جمع بودن حالا برا عید امسال دو دلم از یه طرف دوست دارم پیش خانوادم باشم و از یه طرف دیگه دوست دارم اولین سالی که تو پیشمونی رو تو خونه خودمون باشیم فعلا تصمیم نگرفتم تصمیم سختیهمتفکر

تو این عکس دندونات یه کوچولو معلومه قربونت برم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

فریده
12 اسفند 92 13:53
عزیزم دخملت خیلی نازه.ماشالله واسش اسفند دود کن.خیلی خوشگل میخنده.من همیشه به وبلاگ ویانا کوچولو سر میزنم و مقایسه میکنم آرتا تو این ماه چه کارا باید کنه. چند بارم نظر گذاشتم اما از دسن این نی نی وبلاگ که همش سرعتش پایینه و قطع میشه و نظرام میپرید.خوشحال میشم به وبلاگ آرتا هم سر بزنید. ممنون خاله جون مرسی عزیزم که به ما سر میزنی من لینکتون کردم
مامانی هیما
12 اسفند 92 14:18
قربونش بشم چه مرواریدهای خوشگلی داره چه عکس های نازی انداختی مامانی برای دخمل نازمون اسپند دود کن ممنون خاله جون شما همیشه به ما لطف داری
ندا مامی ویانا
12 اسفند 92 23:40
هزار ماشالا به ویانای گیسو کمند خاله... آفرین مامانی که کلی کاراتو تنهایی انجام میدی.. من گوشهای ویانا رو 25 مهر سوراخ کردم.اصلا هم اذیت نشد.فقط اولش گریه کرد.. مرسی خاله جون به ما سر زدی مشکل اینجاست باباش قبول نمیکنه
فائزه مامان آیاتای
13 اسفند 92 12:30
ای جان گل سرت چقد نازه فدای موهای نرمت مرسی خاله جون
فائزه مامان آیاتای
13 اسفند 92 12:31
مینا(مامان سامیار)
13 اسفند 92 15:01
ماشالااااااااااااااااااا هزار ماشالاااااااااااااااااا خدا حفظش کنه اسپند واسش دود کن مامانی ویانا جون عزیزم من هم با اینکه خانواده ام اهوازن ولی بیشتر روزا تا ظهر من و سامیار تنهایم بی تعارف میگم دوست داشتید تشریف بیارید در خدمتتون باشن ممنون مینا جون شما نسبت به ما لطف داری عزیزم
پریسا
14 اسفند 92 14:36
مامان دینا
14 اسفند 92 16:41
سلام عزیزم خدا حفظش کنه خیلی با نمکه از طرف من بوسش کن خانمی منم مثل تو تنهام تو یه شهر غریب از بیست روزگی هم تمام کارهای دخملم رو خودم انجام میدم راستش حسودیم میشه واسه اونایی که ماماناشون همیشه پیششون هستن مرسی عزیزم منم همینطور از یه ماهگی کاراشو خودم انجام میدم اولا خیلی سخت بود و وحشتناک ولی مجبور بودم عادت کنم منم بعضی وقتا حسرت میخورم که از خانوادم دورم خیلی خوشحال شدم از آشناییتون دخمل گلتو از طرف من ببوس
آدرینا
15 اسفند 92 13:30
ماشالا چه دخمل نازی مرسی خاله جون از اینکه بهمون سر زدید منم لینکتون میکنم
مامان شایلین
16 اسفند 92 0:43
وای عزیزم چه عکسهای خوشگلی ماشالله چقدر بزرگ شدی ویانا جون.مامانی شما هم مثل ما غریبین دور از خانواده کاملا شرایطو دزک میکنم خیلی سخته بچه داری حلا شما بازبه نسبت نزدیکترین دعا میکنم کارتون درست بشه برین خرم آباد.راستی خانمی یه سوال داشتمتو 7 ماهگی علاوه بر فرنی و سوپ به ویانا چی میدین؟آفرین مامانی شما هم خیلی پیشرفت کردی خودتون میتونی کارای ویانارو انجام بدین من هنوز جراتشو ندارم مرسی خاله جون آره واقعا غربت سخته پس شمام تنهایید؟ عزیزم من فقط فرنی و حریره بادام و سوپ بهش میدم طبق برنامه غذایی که تو کارت واکسنشون هست میدم
مامان آنی
20 اسفند 92 10:15
ای جانم اون تاپ سرمه ایی چقدر بهش میاد حسابی خوردنی شده
مامانی
پاسخ
مرسی خاله جون
مامان محمد پارسا
19 فروردین 93 18:51
سلام ماشاالله دخمل طلای نازی دارید الهی همیشه سالم باشه اگه با تبادل لینک موافقید خبرم کنید به ما هم سر بزنید
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به وی وی می باشد