عسل مامان و کارای جدیدش
دخمل قند عسل مامان سلام اومدم تا خوابیدی تند و تند عکستو بزارم و برم چون وقتی بیداری دوست داری همش پیشت باشم و باهات حرف بزنم عزیز دلم شما تو 3ه ماه و پانزده روزگی یاد گرفتی غلت بزنی و خودت بندازی رو شکم قبلا که خودم میزاشتمت روشکم خودتو مینداختی به پشت الان دیگه خودت همه این کارا رو انجام میدی گل مامانی قربون خودتو و کارای جدیدت بشم من اولا تا خودتو مینداختی رو شکم یه دستت میموند زیر و من سریع میومدم دستتو میکشیدم بیرون میترسیدم بشکنه ولی بابات گفت دستشو درنیار ببینیم چیکار میکنه دیدیم خودت افتادی روشکم بعد یه کم کج شدی و اون دستتو هم دراوردی و شروع کردی به خندیدن قربون خنده های قشنگت بشم من
اینم چند تا عکس خوشگل از یه روز که رفته بودیم بیرون
اینجا دوتا سگ بودن بهشون غذا دادیم بعدش رفته بودن وایستاده بودن اون گوشه ماهم ازشون عکس گرفتیم