ویانا جونویانا جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

وی وی

ماجرای سونوگرافی و وزن دخمل گلم

سلام به دخمل عزیز مامانی و بابایی چند روز بود اینترنت خونه قطع شده بود و علتش هم مشخص نبود تا بالاخره امروز وصل شد و منم اومدم برا دخمل عزیزم بنویسم . دخملم سه روز پیش رفتیم سونو تا ببینیمت و از آخرین وضعیتت باخبر بشیم آخه چند وقت بود ندیده بودیمت بعدش دکتر همه قسمتای بدنتو یهمون نشون داد قلبتو ،معدتو،حتی مثانتو و .... کلی ذوق کردیم بعد گفت وزنت هم 3060 گرم بوده و رشدت خوب بوده .از نظر من و طبق سونوهای قبلی شما 34 هفته و 5 روز بودی ولی دکتر میگفت سن جنین بیشتره و برات 36 هفته و 2 روز زد و گفت به نظرم رشدش کامله و برا دنیا اومدنش مشکلی نیست از یه طرف خوشخال شدم که از این به بعد اگه دنیا بیایی مشکلی نیست از طرف دیگه استرس داشتم که...
31 تير 1392

هفته 34 بارداری

                                 سلام به دخمل عزیز مامان  این هفته وارد 34 هفته ای شدی که تو دل مامانی هستی و چند هفته دیگه بیشتر نمونده تا بیای پیشمون و روی ماهتو ببینیم بابایی هم خیلی دوست داره زودر ببینتت همش میگه زودتر از موعد بریم پیش دکتر برات سونو بنویسه دخملیو ببینیم و تا بهت میگه دخملی تو هم سریع تو شکمم تکون میخوری فکر میکنم دیگه بابایی رو میشناسی عزیز دلم             ...
20 تير 1392

جواب آزمایش

سلام فرشته کوچولوی من امروزخیلی خوشحالم چون جواب آزمایشا رو گرفتم و به دکتر نشون دام و مشکلی نبود و همه آزمایشها خوب بودن و منو از نگرانی درآوردن خدا رو شکر که هردومون سالمیم یه دنیا دوست دارم بوسسسسسسسسس   ...
16 تير 1392

کار

سلام دخمل قشنگم عزیز مامانی این چند روزه سرم شلوغ بوده و دارم کارامو انجام میدم که دیگه نرم سرکار .میدونی که مامانی چند ساله تو یه شرکت کار میکنه و عادت کرده به کار کردن الانم دیگه میخوام خونه نشین بشم یه کم برام سخته ولی به خاطر تو دخترک عزیزم حاضر هرکاری بکنم . ایشالا وقتی دنیا اومدی حسابی با هم خوش میگذرونیم عزیز دل مامان. به زودی هم قرار بریم شهرمون چون تو قراره اونجا دنیا بیای. میدونی که مامان و بابا تو اهواز زندگی میکنن و به خاطر کار بابایی باید تا چند سال اهواز باشیم ولی برا به دنیا اومدن شما میریم خرم آباد شهر مامانی که پیش خانوادم باشیم و بعد دوباره برمیگردیم خونه خودمون قند عسلم ...
16 تير 1392

شیطونک مامان

پرنسس کوچولوی مامانی سلام این روزا حسابی  تکون میخوری و شیطونی میکنی بعضی وقتا یه گوشه جمع میشی و یه طرف شکمم قلمبه میشه و میاد بالا جالب اینه که هرچی تکون میخوری برام تازگی داره و زود به شکمم نگاه میکنمو دستمو میزارم رو شکمم انگار اولین باره تکون میخوری قربونت برم هرچی دوست داری برا خودت ورجه وورجه کن عزیز دل مامانی دوست دارم زودتر بیای پیشمون و نی نیه خوشگلمونو بغل کنیم   ...
16 تير 1392

سونوی 26 هفتگی

جوجو کوچولوی من سلام نمیدونی چقدر خوشحالم آخه دیروز من و بابایی رفتیم سونوگرافی و دیدیمت نمیدونی چه ذوقی میکردیم آخه دلمون برات تنگ شده بود دکتر هم گفت دخملتون همه چیزش نرماله و مشکلی نیست و خیال منو بابایی رو راحت کرد قند عسلم وزنت هم شده بود 1034 گرم ماشالا حسابی برا خودت بزرگ شدی جوجوی من ...
1 خرداد 1392

انتخاب اسمت

عزیز مامانی از وقتی جنسیتتو فهمیدیم دنبال اسم بودیم برات و هرکس یه پیشنهاد داد که چند تا اسم بیشتز از بقیه توجهمونو جلب کرد پارمیس-پارمین-ویانا و سایدا که فعلاً روی اسم ویانا به توافق رسیدیم که معنیش هم یعنی دانا و خردمند. امیدوارم بزرگ شدی از اسمت خوشت بیاد کوچولوی من   ...
30 ارديبهشت 1392

اضافه وزن مامانی

قند عسل مامان این روزا یه کم نگرانم آخه برا چکاپ ماهانه رفتم 4 کیلو وزن اضافه کرده بودم و یه کم ورم داشتم دکتر هم کلی آزمایش برام نوشت که انجام دادم و منتظر نتیجه ام و یه سری از غذاها رو گفت که نخورم که وزنم بیشتر از این بالا نره ایشالا که مشکلی پیش نیاد دوست دارمممممممم بوووووووووووووووس ...
29 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به وی وی می باشد